برنامه بعدی که توی این مدت ذهنم رو مشغول کرده بود مسئله خطیر ازدواج بود !!! خوب بالاخره ما هم دم به تله دادیم و کم کم داریم به جرگه متاهلین می پیوندیم !!! الان که این متن رو دارم می نویسم فقط 2، 3 روز از دوران مجردیم بطور رسمی باقی مونده !!! تو این مدت مدام دنبال محضر (!!!) و آزمایش و خرید و ... بودم. واقعا یکی از بزرگترین عذاب های الهی خرید رفتنه !!! ایشالله که این خرید ها هم کم کم تموم بشه و یه نفس راحت بکشیم !!!
خلاصه کلام اینکه خیلی درگیر بودم و با اینکه کلی چیز یاد گرفتم اما وقت ثبت آموخته هام رو نداشتم !!! حالا ایشالله سر فرصت راجع بهشون مینویسم...
راستی اصلا نمیدونم این پست رو برا چی زدم !!! شاید برا اینکه دستم برا نوشتن گرم بشه !!! یا اینکه حس خوبی ناشتم و خالی گذاشتن اینجا !!! یا نمیدونم هزار و یک دلیل دیگه !!! مهم اینه که نوشتم و این باعث میشه تا دوباره رغبت به نوشتن پیدا کنم ...
سلام
پاسخحذفمبارکه...
اگه تا حالا لقب مرد مرده رو داشتی الان دیگه واقعا داری بهش میرسی!
در مورد خرید هم اصلا فکر نکن که تموم میشه! تازه شروع شده!! منم اولش فکر میکرم فوقش یه هفته خرید میرم و تموم اما الان ۱۳ ماهه که همچنان منتظرم تموم بشه ولی روز به روز...
کجایی...
پاسخحذفمثل اینکه حسابی دمت لای تله گیر کرده! نه وبلاگ نه انجمن...
اگه از همین اول گربه رو دم حجله نکشی واست بد میشه! لااقل روزی 1 ساعت اجازه!!! بگیر بیشن پای نت... :D
@مهدی…
پاسخحذف:)) آره یه چند وقته درگیرم !!! اما درگیر کار !!! اتفاقا در مورد گربه، به خیر گذشت !!! خودم شدم رفیق ناباب !!! :D